<-PostTitle->
موضوعات: <-PostCategory->
برچسب ها:
[ بازدید : <-PostHit-> ] [ امتیاز : <-PostVote-> ] [ نظر شما : <-PostVoteForm-> ]
ادامه مطلب
سه شعر سپید کوتاه (هاشور) از #لیلا_طیبی (رها)
(۱)
فلاکت داشت
حالِ کارگرِ سیاه...
...
میان ثروتی بیپایان
در معدن الماس!
ــــــــــــــــــــــــ
(۲)
آسمان که دلش میگیرد،
--ابری میشود
نمیدانم
چرا من،
هوای گریه دارم!
ـــــــــــــــــــــــ
(۳)
برو!
ماندن بیفایدهست،،،
اگرچه؛
دلِ رفتن
نداری!
#لیلا_طیبی (رها)
زندهنام "براتعلی فدایی هروی"، شاعر پیشکسوت و مشهور افغانستان زادهی سال ۱۳۰۷ خورشیدی (برخی منابع سال ۱۳۰۸ را نقل کردهاند) در شهر کهنهی هرات (مرکز شهر هرات) میباشد؛ که بیشتر از ۷۰ سال بود شعر میسرود، و به دلیل سابقه طولانی در سرایش شعر، به «شیخالشعرا» شهرت یافته بود.
وی در تاسیس چندین انجمن ادبی و شعری به ویژه انجمن ادبی هرات نقش فعالی داشت که این مهم منجر شد؛ برخی فرهنگیان هرات انجمن ادبی «ناظم هروی» را به پاس فعالیتهای فرهنگی فدایی هروی، به نام «براتعلی فدایی هروی» تغییر نام دادند.
او از شاعران اثرگذار در جریان شعر نیم قرن اخیر و به ویژه شعر مهاجرت افغانستان بود، جریانی که پس از حضور شوروی و مهاجرت مردم افغانستان، در ایران و عمدتا در شهر مشهد، شکل گرفت و پایهگذار جریانی با عنوان "شعر مقاومت و مهاجرت" بود.
قصیده حماسی او که در دوره مقاومت در مقابل تهاجم روسها سروده بود، سالها ورد زبان اهل مقاومت بود. آن قصیده با این بیت آغاز میشود:
روسها از ملک ما بیرون شوید
ورنه غرق رودبار خون شوید
این بخارا نیست خاک اولیاست
این خراسان قلب پاک آسیاست
او مدتی در هرات و دیگر ولایات افغانستان کارمند دولت بود. با آغاز تهاجم شوروی به افغانستان به ایران مهاجرت کرد و در سال ۱۳۷۱ بعد از پیروزی مجاهدین، به افغانستان بازگشت و دوران پایانی زندگی خود را در هرات گذراند و سرانجام در پنجشنبه ۴ آذر ۱۴۰۰، در ۹۲ سالگی بعد از چند سال دست و پنجه نرم کردن با بیماری، در هرات درگذشت.
▪︎کتابشناسی:
- حریم راز.
- منتخبی از آثار فریاد خون.
- گنج اسرار و راز سخن.
- چامهها و چکامهها.
- راه روشن.
- گنج در ویرانه.
و...
همچنین دیوانی از اشعار او به کوشش آصف رحمانی پارسی در هزار نسخه، سال ۱۳۹۷ در هرات منتشر شده است.
▪︎نمونه شعر:
(۱)
[پیک صبح]
تا چشم دل به روی تو دلبر نظر نکرد
دل ترک جان نگفته و جان ترک سر نکرد
پروانهسان به شعله عشق تو تا نسوخت
عاشق ز حال خويش صبا را خبر نکرد
يا پيک صبح بر من مسکين نظر نداشت
يا بر جوار کوی تو جانا گذر نکرد
خاکت به سر، دلا! که ز هجر رخ نگار
بر سنگ خاره، شعله آهت اثر نکرد
عمری تو لاف عشق و محبت زدی و يار
غير از حديث صحبت اغيار سر نکرد
ای مرغ پرشکسته! از اين دام ابتلا
کس بیوقوف، جان سلامت بدر نکرد
در راه عشق، توشه صبر و تحملی
آن کس که برنداشت، به جرأت سفر نکرد
دوشينه پير ميکده میگفت: نوش باد
آن را که باده خورد و ز مستی حذر نکرد
کو عاشقی که تن به رضای قضا نداد
وآنگاه بردباری حکم قدر نکرد
با درد و غم بساز، فدايی، که روزگار
جز زهر کين به کاسه اهل هنر نکرد.
(۲)
در باغ هزار گونه گل میروید
هر کس به گلی رسد همان میبوید
بلبل ز هزار گل یکی میجوید
وانگه سخن عشق به او میگوید.
(۳)
از اشک قلم شراره افروختهام
وز تاک سخن عصاره اندوختهام
یک نکته گر از هزار آموختهام
یک عمر در آتش سخن سوختهام.
(۴)
شعر من تصویر است
شعر من آژیر است
شعر من چهره بغرنج گلستان من است
که ز بیداد خزان
گل و برگش همگی خشکیده است
رنگ بر چهره هر سرو و گلش پوسیده است
شعر من چهره کابوس زمان است که بس دلگیر است
شعر من تصویر است
شعر من آژیر است
شعر من پرده هر لولی بازاری نیست
که مرا حرفه شود
که مرا نان بخشد
که مرا جامه دهد
و مرا در رده مزدبگیران مقدم دارد
شعر من زاده ایمان من است
همه احساس، همه تدبیر است
شعر من تصویر است
شعر من آژیر است...
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
منابع
www.fa.m.wikipedia.org
www.aastana.blogsky.com
www.khorasannews.com
www.afghanpaper.com
www.harfetaze.com
www.bbc.com
www.farsnews.ir
آقای "حسن امرایی رومشکان" متخلص به "پالیز"، شاعر و روزنامهنگار لرستانی، در ۲۰ شهریور ماه ۱۳۶۱ خورشیدی در شهر چغابل از توابع شهرستان رومشکان استان لرستان به دنیا آمد.
ایشان بعد از اتمام دوران ابتدایی و راهنمایی، تحصیلاتش را در مقطع دبیرستان در رشته ریاضی و فیزیک ادامه داد؛ ودر سال ۱۳۸۱ بعد از پایان دوره پیش دانشگاهی راهی سربازی شد و متاسفانه به دلیل مشکلات شخصی و قبول نشدن در رشته دلخواهش تا سالها وارد دانشگاه نشد.
از کودکی به نوشتن علاقه داشت و گهگاه اشعاری به زبانهای محلی (لکی و لری) مینوشت. بیشتر سرودههایش در قالب مثنوی، دوبیتی، رباعی و شعر نو به زبانهای فارسی، لکی و لری میباشد. نخستین شعرش در سال ۱۳۸۹ در قسمت شعر در مجلات مختلف منتشر و همان دوران به فعالیت رسانهای علاقهمند و به عنوان خبرنگار، مطالب و اخباری را برای نشریات سیمره، آفتاب رومشکان و سروش زاگرس و پایگاه خبری تحلیلی رومشکان نیوز مینوشت.
وی چندین سال مسئول انجمن ادبی شهرستان رومشکان بود و هم اینک نیز عضو اصلی و فعال این انجمن ادبی میباشد.
▪︎نمونه شعر لری:
(۱)
[بهار کُرسُوز رومشگون]
شور و شوق زِنی سویر شاخه ساران شاقَ شاقهِ کوگ سرچشمه ساران
تک تک برفآو و قله کوه یان رخت بنسه سردی زمسان
گلیا سوز کرده دِ زمین مرده گرمی هناسه زمین رنگ کرده
هر جا دِ زنی نشون برده کله باد وا خوش بهار آوِرده
یخبنان چوی چس چی پشم و پته زنی دِ بهار جو تازه گِرته
بهار اُومُو وِ چوپی گرتِنَه یخ سردی چمر اِ شِکنَه
رقص گلیا صو تا اِیواره دِ شور و شوق فصل بهاره
چشمه سار سرآو دِ پاکی برفآو مَشکِی یا پُرِن دِ زلالی آو
شکوفه رنگین و سرتل داران جومه سوز پوشین دار و درختان
رها بین دِ دس سردی زمسان پر دِ شور زنی مست خرامان
هر روز شاواره وا لِیسک اَفتآو دِ گُل گُلَزار کَل مِزِنه قآو
شاهین و عقاب دِ اوج پرواز چهچه بلبلان وا عشوه و ناز
چَل چَل مزِنن و دشت کوهسار و سر سفره حون و مون بهار
جوندار و بیجون میرن دِ بهار گرمی بر اَفتاو ساخس نسار
مشکی یا وِ شو دخترون ائیل و کوری چشیا هَمیل و مَمیل
روی وِ سرچشمه بیت زندگونی دلیا پُر دِ شوقِ دِ هرازگونی
بهار بهار و نومش گِرونه و سَر سفره اَش دنیا مهمونه
هر کس دِ بهار زندگی میره اما سوخته دل سرد و غمگینه
منه سوخته دل، دِ خزون منه دوسم گه رَته شادیم نمنه.
(۲)
[هات و نهات]
چی سفیدی روژ تونی چی شو رو سیا منم
چی کاج راس تونی چی گوچنک چمیا مِنم
چی نسیم بهار تونی چی توزُن پاییز منم
چی بهار شاد تونی چی زمستون کز منم
اگر د روزگار خو تونی دایم اَر نهات منم
اِ بلنگ سر تونی اِ ژیر پایات مِنم
و بهشت چِین تونی دوزخ شَر بار مِنم
چی عالِم دُونا تونی چی نادُون خوار مِنم
چی ماه چاورده تونی چی آسمون تار مِنم
چی کوه استوار تونی چی سوخته داوار مِنم
چهچه بلبلان تونی صدای دلخراش مِنم
و عشق رسیا تونی فرهاد سنگ تراش مِنم
چی طلوع اَفتاو تونی چی غروب اَفتاو مِنم
چی اَفتاو پاییز تونی چی تَش بی تاو مِنم
اِ دل مردِم خو تونی فرار اِ دلان مِنم
چی گل بهار تونی چی کوپه خاران مِنم
راهنمای شَو تونی اِی رِه گم کرده مِنم
لیلی خوبان تونی مجنون گمگشته مِنم
ستاره آسمون تونی وَ ژیر خاکیا مِنم
مرواید دریا تونی چی ریخ دریا مِنم
دائم سوار هی تونی و پا پیادَه مِنم
نسیم دریا تونی کشتی شکستَه مِنم
خیران و دور هر تونی دایم هَر لَه شَر مِنم
خوشی وهات هر تونی اصل نهات هَر مِنم.
(۳)
[هنی هم...]
هنی هم چش وره منمه، که دلسوزم بیایه
هنی هم د نوم جونم صدای پا او میایه
هنی هم گوش و دنگ بادم که صدای او بیایه
هنی هم د خزون پرسم که کی بهار میایه
هنی هم اَسر چشیام چی آوو رو میایه
هنی هم اویام می هان که او خنه بیایه
هنی هم جون و دل می هان که او شادی بیاره
هنی هم و اُو قلا نشینم که دیار دوس دیاره
هنی هم آسمون تاره هاوار که روز میایه
هنی هم شووخون زنم که روز وا او بیایه
هنی هم شئور روزگار که وا دنیا نیایه
هنی هم دل و غیر پرسه که روزگار چی می هایه
هنی هم د تژگاه کورم بوی سوخته میایه
هنی هم د لو کفنم تُر تَش او نیایه.
(۴)
[چَمِسَه دَسِ کَمدَس]
چَمِسه دَس روزِگارم، مِه کِه قامتِم چَمِسه
کُشِسَه دَس دَسِه خُومِم! مِه کِه کَسئ دِم کُشِسه
دِه دَس دل هُیچ نَمَنه، جز تالء دِه گیس شیوِسه
یَه یادگاری "کُلکَسَ" وِه دَس کَمدَسِم کُشِسه.
(۵)
چشیا کورم سرمه اسر کشینه
دَسیا تنیام سنگهِ قورم تاشینه
و روی قبرم ستر کافور پاشینه
مه چی فرهاد، شیون شیرین شنیمه.
▪︎نمونه شعر فارسی:
(۱)
[فرهاد دست تنگ و دل تنگ]
روزگاریست که فرهاد هست
اما تیشه فرهاد نیست
آن سوی بیستون هم
بیابان است و برهوت
چه تاوان سختیست
و چه بهانه سختی دارند این ثروت پرستان امروز
بهانهشان
آوردن
برهوت است و ویرانی
به جایی که خود
بیابان است و برهوتتر از برهوت
ای ثروت پرستان
چه میخواهید!؟
چه میخواهید از این فرهاد بیکس،
از این فرهاد دست تنگ و دلتنگ!!
(۲)
[گذرگاه نگاه]
اگر روزی گذر زمان
ناخواسته
از کنار هم گذرمان داد
با نگاه چشمانت
هرچه که خواهی بگو
اما به حرمت
سالهای دور و دراز آشنایی
و یا
به حرمت «شهر خاطرهها»
غریبه خطابم مکن.
(۳)
[بنبست عشق]
عشق...
عاشقی...
علاقه و شبگردی...
پیدا شدن در وجود دیگری...
بی پولی، بیکسی...
خیر جستن به آغوش تنهایی!
نه!
نه! راه راهِ رفتن نیست
راهی به برگشت نیست!
«راه بنبست مطلق»
چارهای نیست
باید سقوط کرد تا انتهای «بُنبست»
(۴)
[بازار عصر ما]
زنی با کودکی آمد به بازار عصر ما
سجادهاش را
به قرصی نان فروخت!
در غرفهای دیگر، اما!
زاهدی بهر نماز، پارچهای دیبا خرید
در قبالش
برگهای از دفتر جیبش کشید.
واقعاً چه تلخ و بیتفاوت!
میگذرد
زندگی در «بازار عصر ما»!؟
(۵)
[بیهمتا]
سالهاست از این کوچه صدای پای رهگذری نمیآید
سکوتی را که ناخواسته بنا کردهای... بیا بشکن!
خوب میدانی
که تنها رهگذر این کوچه سوت و کوری
پس بیا
که با هر قدمت
صدایی به گوش میرسد
که
همتایی ندارد.
(۶)
[پرواز]
شکوه دارم
از دلی که نمیگیرد
سراغی از همنفسی
آری پرواز کن از قفس
همنفسی بجو
که در ماندن
جز حقارت و اسارت نیست
پرواز کن پرواز با یک همنفس.
(۷)
[شراب وداع]
ساقیا جام می را دگر به دستانم مده
راه خود جدا کردم از مستیهای میکده
سلامتی که گویم، وقتی که او دگر نیست
او کز وداعش بر دلم شراب خون چکیده.
(۸)
[بزن مطرب]
بزن مطرب که امشب مست و گیجام
ناامیدی در گردباد خلیجام
بزن مطرب با ساز تو در اوجام
رها گشته از خشم هزار موجام.
(۹)
[عهدنامه]
از این امشب که در ماتم نشستم
به آن عهدی که هرگز نگسستم
قسم خوردهام تا روزی که هستم
نبندم دل به کس، جز دلشکستم.
(۱۰)
[ببخش ربی]
گناهم را ببخش ربی، که امشب من گرفتارم
ببخشا بر من ای ربی که دردی بیدوا دارم
تو دادی به من ای ربی نعِمات بیشماری
چرا دادی به من ربی! دلی پر خون ز دلدارم!؟
گردآوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
منابع
- گفتگوی نگارنده با شاعر.
@Hasankhabar
@roomeshkan_news
سه شعر سپید کوتاه (هاشور) از سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
(۱)
کبوتری غمگینام،
محصورِ میلههای قفس...
که هر شب،
رویای شیرین پرواز میبینم!
(۲)
دیروزهای رفته وُ
امروزهای کسل
و فرداهای در راه مانده،
همگی متفقالقول،
غم هجرانت را لبریز اند!
(۳)
چتر،
به چکارم میآید؟
***
باران،،،
از چشمهایم میبارد!
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#انجمن_شعروادب_رها (میخانه)
https://t.me/mikhanehkolop3
سه شعر سپید کوتاه (هاشور) از #لیلا_طیبی (رها)
(۱)
وقتی،
کنارم نیستی؛
هر ثانیه کش پیدا میکند
به قدرِ یک قرن!
درکم میکنی؟!
(۲)
اتاقی تاریک وُ
حجمی از تنهایی
با خود درگیرم
از سقف
جز یاد تو
چه چیز میتواند پایین بیاید؟!
(۳)
میروی؟!
--مرا هم با خودت ببر...
من بی تو،،،
از خودم،
بیزارم!
#لیلا_طیبی (رها)
بانو "فاطمه معظمیگودرزی" فرزند "حسین" و مادرش "کبری"، متخلص به "تیام" شاعر، نویسنده، گوینده، مجری و از فعالان عرصهی فرهنگ و هنر لرستانی، زادهی سال ۱۳۵۴ خورشیدی در روستای گلچهران بروجرد است که پس از ازدواج به تهران رفت و اکنون ساکن کرج است.
سه شعر سپید کوتاه (هاشور) از #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
(۱)
کلاغ که پر گرفت،
گونههای مترسک
از تنهایی خیس شد!.
(۲)
کاش میدانستی
این خانه بیتو
قبرستانیست
که هر شب
میان آن دفن میشوم.
(۳)
دهان گل را میبویم،
جیب افرا را میکاوم
عقاید آقاقی را میپرسم؛
آه،،،
عجیبست،
همه و همه
--به قداست تو؛
معترفاند!
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
سه شعر سپید کوتاه (هاشور) از #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
(۱)
بارانِ دلتنگیهاست وُ،
--خیسم از نبودنت!
...
هیچ سقفی بر سرم،
دستت نمیشود.!
(۲)
پاییز که میشود
دستِ بارانی
خیالم را میگیرد،
نگاهم را به تاراج میبرد!
که بلرزم
برگ
برگ.
(۳)
بی تو،،،
شب به انزوایم میکِشد
♡
خیالت را بفرست!.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
مجموعه اشعار هاشور ۴۸ #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
(۱)
در نهادِ كدامین حادثه
(قيدت) كنم؟
تا تو،
مقيد به (فعل آمدن) بشوي!
(۲)
انار ترک خوردهست،
--لبخندت!
میکِشاند به خوردن
پاییز نگاهم را...
(۳)
مردیست تنها،
--روزگارم،،
مینگرم،
انگار پیر شده است.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#انجمن_شعر_و_ادب_رها (میخانه)
<-BlogDescription->
نام کاربری : | <-SignUp-UserName-> |
رمز عبور : | <-SignUp-Password-> |
تکرار رمز عبور : | <-SignUp-RePassword-> |
ایمیل : | <-SignUp-Email-> |
نام و نام خانوادگی : | <-SignUp-Name-> |
کد امنیتی : | <-SignUp-Captcha-Image-> <-SignUp-Captcha-> |
<-SignUp-Button-> |
نام کاربری : | <-SignIn-UserName-> |
رمز عبور : | <-SignIn-Password-> |
<-SignIn-Button-> |
نام کاربری : | <-Forget-UserName-> |
ایمیل : | <-Forget-Email-> |
کد امنیتی : | <-Forget-Captcha-Image-> <-Forget-Captcha-> |
<-Forget-Button-> |
نام کاربری : | <-Edit-UserName-> |
رمز عبور فعلی : | <-Edit-CurrentPassword-> |
رمز عبور جدید : | <-Edit-NewPassword-> |
تکرار رمز عبور جدید : | <-Edit-ReNewPassword-> |
ایمیل : | <-Edit-Email-> |
نام و نام خانوادگی : | <-Edit-Name-> |
<-Edit-Button-> |
عنوان : |
<-SendPost-Title-> |
<-SendPost-Content-> |
[ ادامه مطلب ] |
<-SendPost-MoreContent-> |
[ حذف ادامه مطلب ] |
برچسب ها : |
<-SendPost-Tags-> |
موضوع : |
<-SendPost-Category-> |
<-SendPost-Button-> |